يك كليب توي موبايل ديدم جالب كه نبود هيج خيلي هم تاسف ناك بود موضوع يك گرك بودكه به دام افتاده بود بسيار وحشي و از همه تاسف انگيزتر وضعيت گوسفنداني بود كه يا كشته شده بودند يا اسيب ديده بودند بطوري كه اولين بار بود كه بعدازديدن گوسفندا وقتي سلاخ را با كارد در محوطه آغل ديدم احساس آرامش كردم . عجيب است احساس كردم آن گوسفندي كه نيمي از دنبه اش كنده شده بود واز ان خون مي ريخت هم با ديدن سلاخ درست احساس من را داشت . وبعد كه نوبت تنبيه ان حيوان وحشي رسيد ديدم سگها كه او را ميدریدند هي دلم خنك ميشد.................. بعد فكر كردم همان حيوان درنده هم براساس ذات و ماهيت اش كه بايد درنده باشد وبايد شكاركند وبايد برای اينده ذخيره كند خود به نوعي مظلوم اين داستان است . بر ميگردم